جدول جو
جدول جو

معنی طلب کرا - جستجوی لغت در جدول جو

طلب کرا
بستان کار وامخواه، خواستار
تصویری از طلب کرا
تصویر طلب کرا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طلب کار
تصویر طلب کار
کسی که پول یا کالایی از کسی طلب دارد، بستان کار، خواهان، خواستار، برای مثال طلب کار باید صبور و حمول / که نشنیده ام کیمیاگر عجول (سعدی۱ - ۱۰۵)، که ومه طلبکار عمرند و بس / کسی را به مردن نیاید هوس (امیرخسرو - لغتنامه - طلب کار)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرب آرا
تصویر طرب آرا
(دخترانه)
گرم کننده مجلس بزم، آراینده انجمن سرور و خوشحالی، طرب (عربی) + آرا (فارسی)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طلب کردن
تصویر طلب کردن
خواستن، یوزیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طرب سرا
تصویر طرب سرا
طرب خانه، محل عیش و عشرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طلب کردن
تصویر طلب کردن
درخواست کردن، خواستن، برای مثال طلب کردم ز دانایان یکی پند / مرا گفتند با نادان مپیوند (سعدی - ۱۸۵)، چو سائل از تو به زاری طلب کند چیزی / بده وگرنه ستمگر به زور بستاند (سعدی - ۹۴)، جستجو کردن، جستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرب آرا
تصویر طرب آرا
آرایندۀ مجلس طرب و شادی، گرم کنندۀ مجلس بزم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلب کار
تصویر قلب کار
کسی که سیم و زر ناسره به کار ببرد، برای مثال خاقانیا به بغداد اهل وفا چه جویی / کز شهر قلب کاران این کیمیا نخیزد (خاقانی - ۸۵۱)، کسی که پول قلب سکه بزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرب سرا
تصویر طرب سرا
کاچه سرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرب آرا
تصویر طرب آرا
آراینده انجمن سرور و خوشحالی
فرهنگ لغت هوشیار
خواستن در خواستن خواستار شدن، جستن جستجو کردن، احضار کردن فرا خواندن، مطالبه کردن دینی که به کسی داده اند، عمل بود که درویشان چند روز به عید می کردند و آن عبارت بود از چادری خرد (قلندری) که بر پهلوی در خانه بر می افراشتند و به بوق و منتشا و پوست مزین می کردند و آن بوق را گاه گاه می زدند و این عمل را چند روز ادامه می دادند تا صاحب خانه مالی می داد
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است تلا کار زر کار زر گر آن که با طلا کار کند تذهیب کننده مذهب، چیزی که کار نقش و نگارش را از طلا ساخته باشند خانه طلا کار شمشیر طلا کار. چیزی را که کار نقش و نگارش از طلا باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلب کاری
تصویر طلب کاری
بستانکاری، خواستاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طلبکار
تصویر طلبکار
بستانکار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طلبکار
تصویر طلبکار
بستانکار، وام ده، خواستار
فرهنگ لغت هوشیار
نخود و کشمش و انواع میوه های خشک که در مجالس بزم ووقت صحبت با یاران صرف کنند شب چره تنقلات: بعیش یکدمه احمد مساز با شربت ز نقل لب چره بردار توشه جاوید. (احمد اطعمه لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلبکار
تصویر طلبکار
((طَ لَ))
بستانکار
فرهنگ فارسی معین